.

.

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین
 در حالی قلم به دست گرفته ام که روزی سرشار از امتحان و اخم و لبخندهای خدا را گذارنده و در مقابل دریا زانو زده ام تا جرعه ای از معرفت بنوشم...
هرچه به دریا می نگرم صفات مومنین حقیقی را می‌شنوم... دریا در حضور خورشید و نور، خاشع و مهربان  و در حضور ظلمت و تاریکی، عزیز و هولناک است. دریا با ذره سنگی آرامشش بهم نمی‌خورد و همیشه به ذکر خدا آرام است مگر هنگامی که دلتنگ خورشید شود یا رخ دلربای ماه طوفانی اش کند؛ طوفانی که سرشار از آرامش است.
دریا بخیل نیست با آب هر چاله ای را که ببیند پر می‌کند. آری دریا اهل انفاق است. گویا دریا تشنه حسین علیه السلام است و هر لحظه حروله کنان به سر و سینه می‌زند.
منم برات سینه میزنم     منم برات گریه میکنم ... 
روز اول سفر

بسم الله الرحمن الرحیم

متن زیر سفرنامه ای قدیمی از دوران دانش آموزی است.

             «زیارت دریا»

السلام علیک یا وارث الحسین علیه السلام

 هر کس با نور ذکر سایه غفلت را از سر خویش باز کند، خدا را می‌بیند،صدایش را می‌شنود، اخم و لبخند هایش را متوجه، و در نهایت عاشقش می‌شود... 
منتها زبان خدا، زبان امتحان است. هر اتفاقی که برایت رخ می‌دهد از جانب اوست تا تو را رشد دهد و از رب غیر از این هم انتظار نمی‌رود.
 حالا دست تقدیر خدا قصد دارد راهی سفرم کند و من هم منتظرم تا حرف های تازه ای از او بشنوم...

 ان شاء الله در این سفر به سوره حدید رجوع میکنم  و منتظر می نشینم تا برایم صحبت کند.

شب سفر

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

 امشب، شب آرزوها که نه، شب رغبت‌هاست... شب دعای اللَّهُمَّ إِنَّا نَرْغَبُ إِلَیْکَ فِی دَوْلَةٍ کَرِیمَةٍ تُعِزُّ بِهَا الْإِسْلامَ وَ أَهْلَهُ وَ تُذِلُّ بِهَا النِّفَاقَ وَ أَهْلَهُ است.

 امشب، باید محاسبه کنم، چقدر به خدا رغبت دارم؟ چقدر به قرآن رغبت دارم؟ چقدر به کربلا رغبت دارم؟ چقدر به شهادت رغبت دارم؟

 خدایا رغبت های ما را اصلاح کن...

خدایا رغبت به اعمالی که دوست‌شان داری را برایمان در این شب مقرر بفرما...

 

سلام بر امامم و سلام بر پیروان او

 

بسم الله...

دوستت دارم ای اشڪــ...هنگامی که برای حسین علیه‌السلام، بر روی چشمانم قدم میگذاری و از آن چشمه، مثل نهرهای بهشتی جاری می‌شوی.

چه خاطرات زیبایی با تو دارم... آن آخرین زیارت امام رضا علیه‌السلام را یادت هست؟ چه شعرهای عاشقانه ای در صحن گوهرشاد برایمان می‌خواندی! مثل باران بهاری، در آن شب سرد زمستانی، بر روی نرگس های برادرانم، می‌باریدی. گویی خدا به واسطه زیارت امام، آیات قرآن را با قلم تو بر دفتر سفید چشمان‌مان نازل می‌کرد، و هر آیه ای که نازل می‌شد، طعم حیات طیبه را به مشام مان می‌رساند. 

دوستت دارم، چون خدا تو را دوست دارد...

 ای سلاح من، ای عمل محبوبم!

 

سلام بر اشک های زائران دلتنگ...

سلام بر امام حسین علیه السلام

و سلام بر امام زمان ارواحنا فداه

 

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

 هرسال دهه مبارک فجر که فرا می‌رسد، رسانه های دشمن از خارج و داخل کشور، مثل پیرزنان جادوگری که نفس شان دیگر بالا نمی‌آید، در گره و پیوند میان مردم و انقلاب اسلامی می‌دمند تا به خیال خام خود این ارتباط را با وسوسه های خود سست کنند.

 در این بین جریان تحریف پای میدان می‌آید تا پیش از انقلاب را بهشت‌ برین جلوه دهد و پسا انقلاب را جهنم! اگر خیلی بخواهند ادای منصفان را در بیاورند، می‌گویند لا اقل هیچ پیشرفت و دستاوردی حاصل نشده! و هرچه که شما پیشرفت می‌نامید در اثر گذر زمان طبیعی است و منحصر به این نظام نیست!

جالب تر آنکه گاهی در دفاع از این شبهات و استدلال های بچه گانه دشمن، بعضاً دیده می‌شود که انقلابیون خود را در حد آن‌ها کوچک می‌کنند و با عینک مادی غربی به دستاورد ها می‌نگرند و جواب می‌دهند. باید این عینک های غربی را که مانند شبی تاریک، مردم عالم را به زنجیر کشیده زیر پا له کرد و با چشم قرآن نگریست. آن وقت است که حقایق دیده می‌شود و فلق ها و نشانه های رشد و حقانیت این انقلاب نمایان می‌گردد. 

آری، سند حقانیت و نشانه پیشرفت انقلاب، شهید حاج قاسم سلیمانی است... شهید حججی هاست... تمام انبیاء و رسولان آمدند تا ما آدم بشویم! و این انقلاب اگر تنها یک شهید حججی تربیت کرده بود، برای حقانیتش کفایت می‌کرد. انقلاب ما انسان ساز است منتها عینک غربی و مادی، انسان را همردیف پول و سکه، خیار و سیب زمینی و... قرار می‌دهد!

 

سلام بر امامم و سلام بر مجاهدین راه حق

 

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین

 

 قدم زنان عازم سنگرم بودم، بله مسجد...!

مثل همیشه خوشحال و امیدوار. بار گناهان و کوتاهی نسبت به اوامر خدا حسابی روی دوشم سنگینی می‌کرد، اما وقتی مولا عبدش رو به خونه‌اش دعوت کنه، یعنی می‌خواد بگه هنوزم حواسم بهت هست و دوستت دارم! منم وقتی این جمله رو می‌شنوم یه جورایی غم گذشته از سرم می‌پره البته نمیدونم خوبه یا بد اما خب به قول شاعر: 

وقتی دل سودایی می‌رفت به بستان ها  بی خویشتنم کردی بوی گل و ریحان ها

گه نعره زدی بلبل گه جامه دریدی گل    با یاد تو افتادم از یاد برفت آن ها

 

تو همین هوای گل و بلبلی روی فرشی از بال ملائک قدم می‌زدم که پرنده ای تو مسیر، منو متوجه خودش کرد. وقتی بهش نزدیک شدم از صدای قدم هام فهمید و حس کرد که تهدیدی داره نزدیک میشه و پرواز کرد...

 چقدر قشنگ استعاذه رو ابراز کرد و بهم تعلیم داد. راه در امان موندن نسبت به شرور خارج از مسجد، پرواز کردنه! باید اوج گرفت تا از دست شیاطین و شرور در امان بمونی!

 

سلام بر آن پرنده!

سلام بر برادرانم که در پناه رب الحسین هستند.

و سلام بر امامم که مأمن آسمان ها و زمین است...

بسم الله الرحمن الرحیم

 تا حواست رو هواست نمی‌تونی کار کنی! تفکرت مختل میشه، عقلت کار نمیکنه و نمی‌تونی حکم خدا رو درست کشف کنی، تدبر هم که هیچ! چشم و گوشت کور میشه و عاقبت ها رو نمی‌بینی و کم کم طهارتت از دست میره...

پس، خدایا مرا سرگرم و مشغول خودت کن، حواسم را مشغول امامم کن...

مثل مادر...که همه حواسش علی(علیه‌السلام) بود!

 

اللهم اجعَل رغبتی فی مَسألَتی مثلَ رَغبَة أولیائک فی مسائلهم، و رَهبَتی مثل رهبة اولیائک، وَ استَعملنی فی مرضاتک عَمَلاً لا أترُکُ معه شیئاً من دینک مخافة احدٍ من خلقک. اللهم هذه حاجتی فأعظِم فیها رغبتی، و اظهِر فیها عُذری، و لَقِّنّی فیها حُجّتی، و عاف فیها جسدی.(صحیفه‌سجادیه، دعای۵۴.در طلب غمگساری)

خداوندا، چنان کن که اشتیاقم به تقاضا نمودن از تو، همچون شوق در خواست کردن دوستدارانت، و بیمناکی‌ام چنان ترسیدن دوستانت باشد. در راه خوشنودی‌ات مرا به کاری بدار که با وجود آن، هیچ یک از آیینت را به خاطر ترس از آفریدگانت فروگذار نکنم. خدایا این نیاز من است. پس شوق مرا در رسیدن به آن عظیم و پربهاساز، و عذر و بهانه ام را در باره‌اش معلوم گردان، و دلیلم را در [خواستن]ش به من بفهمان، و جسمم را در [طلب]‌ش به سلامت دار 

 

سلام بر مجاهدانی که مشغول اویند...

بسم الله الرحمن الرحیم

منتظر بهشت نباش، در همین دنیا داخل بهشت شو...

صلی الله علیک یا ابا عبدلله و رحمة الله و برکاته

صلی الله علیک یا ابا عبدلله و رحمة الله و برکاته

صلی الله علیک یا ابا عبدلله و رحمة الله و برکاته

ادْخُلُوهَا بِسَلَامٍ آمِنِینَ(۴۶/الحجر)

  آری حقیقتاً بهشت، حسین(علیه‌السلام) است که قاسم(علیه‌السلام) نهرهای شیرین تر از عسل را در چشمانش می‌بیند...بهشت زانوی اباعبدلله(علیه‌السلام) است که وقتی بر آن سر می‌گذارد دیگر غم و غصه ای ندارد...

این همه عکس می و نقش نگارین که نمود

یک فروغ رخ ساقیست که در جام افتاد

 

 می‌خواستم که مشق لیلی کنم، نوشتم حسین(علیه‌السلام)...

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

قال رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله:

انا مدینة العلم و علی بابها فمن اراد العلم فلیات الباب

باب علم به روری مسجد باز است. گویی هرکس علم بخواهد، باید از مسجد وارد شود و سائلانه اذن دخول را از امیرالمؤمنین علیه‌السلام، طلب کند.

اما... ای رسول خدا کجایی که ببینی بعد از تو...

اذن دخول که هیچ، آتش زدند...!

و لعنة الله علی القوم الظالمین

بسم الله الرحمن الرحیم

   قال المهدی(عج): فی بنت رسول الله لی اسوةٌ حسنةٌ

 ام، امام، امت...

گویی شناخت مادر، الفبای امت واحده‌ی توحیدی است. همان طور که تنها مسیر رسیدن به تمدن نوین اسلامی، اجتماع و هم زبانی قلوب مسلمین بر محور کلمات ام ابیهاست. امروز صدای عطش مردم عالم، مثل طفل های گریانی که مادرشان را می‌خواهند، به خوبی شنیده می‌شود...

این گریه‌ها باید خواب را از سرمان بپراند! 

 

سلام بر مجاهدان فاطمی...